بدون عنوان
الان که ابن مطلب رو برات مینوسم ساعت 1 و 45 دقیقه نیمه شبه... عزیز دلم اینروزها برای من مرور خاطرات با تو بودن و در وجودم رشد کردن برابر با بالاترین لذتهاست.. هروقت خسته و بیخواب میشم یاد پارسال این موقع می افتم که تو وروجک کوچولو تو دل مامان بودی و با هر تکونت من رو می لرزوندی و من در برابر قدرت خداوند بزرگ بیشتر سجده می کردم و نفس به نفس خدا رو شکر می کردم پسر زبلم تو در روز گذشته یعنی 5شنبه اولین ایستادنت رو جشن گرفتی و از خوشحالی برای خودت دست زدی.... کم کم باید روز شماری کنم برای وقتی که دستان کوچکت رو بگیرم و دنیای اطراف رو بهت نشون بدم.. عزیزم یک ماه و یازده روز دیگه سالروز تولدت هست و من عجیب دلتنگ روزهایی هستم که تو د...
نویسنده :
مامان مریم
2:03